ارتش شاهنشاهی هخامنشی و گارد جاویدان نام آورش را بهتر بشناسیم
نگاهی نو به آرتش ایران در دوره هخامنشی
نیاکان آریایی ما در سده ۶ پیش از میلاد،به رهبری نابغه ای کم مانند به نام کوروش بزرگ موفق شدند تا امپراتوری ای را بنیاد نهند که برای مدتی بیش از دو سده،بخش عمده جهان متمدن آن روزگار،از سرتاسر خاورمیانه و بخش های جنوب شرقی اروپا گرفته تا شمال غربی شبه قاره هند تا شمال شرقی آفریقا را به تصرف خویش درآورده و به بهترین و مترقی ترین صورت ممکن اداره و مدیریت نمایند.
این موفقیت ایرانیان باستان و افتخار ایرانیان کنونی را ما مدیون ارتش هخامنشی هستیم.این ارتش پارسی-مادی شوشی تحت رهبری شاهنشاهان هخامنشی بود که با فتح کشورهایی مانند بابل،فینیقیه،لیدی ،یونیا،مصر،... موفق شد پایه و بنیان امپراتوری افتخارانگیز هخامنشی را پی افکند و سپس نیز آن را به مدت دویست و اندی سال اداره نماید.
سرآغاز
بر پايه اسناد موجود در آرشيوها و آثار باستاني، در چنين روزی در 5 تیرماه دیبآذر روز از گرماپد ( به معنای گرماخیز نام ماه تیر در زبان پارسی هخامنشی ) سال 6 ایرانی شاهنشاهی هخامنشی برابر با 26 ژوئن سال 495 پيش از ميلاد برابر با بیست و هفتمین سال پادشاهی داریوش بزرگ و در خيابانهاي بیشتر شهرهای ایران هخامنشی واز جمله شهرهای مهم پارسه گرد (پاسارگاد امروزین شهر تاجگزاری ) ، پارسه پالاس ( تخت جمشيد امروزین پایتخت آیینی اداری مالی ، محل مشورتی شاهنشاهان هخامنشی از داریوش بزرگ به بعد و محل سازمان ملل آن روزگار ) هگمتانه ( همدان امروزین پایتخت تابستانی و اداری هخامنشی ) ، شوش ( پایتخت زمستانی واداری جنوبی ) سربازان تازه اي با يونيفورم ويژه و تنها مسلح به نيزه و كمان و دشنه كمري (خنجري كه خميدگي و انحناء نداشت و خنجری آریایی مادی پارسی بنام آکیناکه است ) كه با نظم خاصي گام برمي داشتند و هر دم به اطراف خود متوجه نمي شدند، داراي قدي بلند و باريك اندام اما اندامی ورزیده و تنومند بودند جلب نظر مي كرد و نمايندگان سياسي ملل دوردست در دو پايتخت امپراتوري ايران اين رويداد را گزارش كرده اند. اين سربازان تازه، مقدمه ايجاد يك واحد ثابت آرتش ايران شدند كه نام سپاه جاويدان - سپاهي كه سربازانش پس از هر جنگ به خانه و كسب و كار خود باز نمي گشتند و در سربازخانه در حالت آمادگي بسر مي بردند - به خود گرفت، درست مشابه آرتشهاي امروز در جهان و حرفه سپاهي گري و به قول خواجه نظام الملك سپاه وري در جهان خلق شد. افراد اين واحد منظما تمرين و مشق نظامي مي كردند و سازماني درجوار خود داشتند كه همواره در تلاش براي تهيه سلاحهاي تازه و يافتن تاكتيك هاي جديد و پيدا كردن راه مقابله با فنون نظامي ساير ملل بود ( سازمان اطلاعات آرتش ) سازمان ديگري مهمات و تداركات و اسب و ساز و برگ براي اين واحد را تهيه مي كرد و گروهي هم بودند كه در سراسر ايران به جستجوي بهترين و شايسته ترين نوجوانان و جوانان براي جذب به اين واحد مي پرداختند و از نوجواني اين پسران را زير آموزش و پرورش ويژه قرار مي دادند از جمله كه بايد به ياد مي داشتند كه نبايد در جنگ عقب نشيني كنند و يا تسليم دشمن شوند: مرگ يا پيروز شدن. يك دسته 120 نفري از اين واحد، در طول جنگ مامور محافظت از پرچم بود كه بعدا به نام كاوه نخستين انقلابي جهان كه بر ضد ظلم و زورگويي بپاخاست درفش كاويان خوانده مي شد
آرتش هخامنشی از لحاظ قومی-فرهنگی،سازمانی آمیخته و مختلط بوده است.این آرتش شامل نیروهای منظم آموزش دیده پیاده و سواره ایرانی،عمدتا مادی ، پارسی و شوشی بوده که با واحدهای منتج از سربازگیری اجباری از ملل تحت فرمان ایران و نیز بکارگیری مزدوران جنگی خارج از امپراتوری ترکیب می شده است.۱در حالی که نیروهای دائمی منظم آرتش ،مانند یگان های "گارد جاویدان"،به طور همسانی با سازوبرگ رزمی مجهز بوده اند،نیروهای متحد و ائتلافی در خدمت ارتش،تجهیزات خاص خویش را داشته و به شیوه ویژه خودشان می جنگیده اند.از ویژگی های آرتش ایران هخامنشی،وجود انبوه سواره نظام سبک اسلحه تیرانداز،زوبین اندازان،واحدهای ملازم نارزمی،همسران،همخوابه ها و بردگان بوده است.
سازمان
آرتش ایران هخامنشی،مانند دیگر ارتش های خاورمیانه ای و آسیایی در دوران های پیش و پس از خود،بر اساس بنیادی دهدهی استوار بوده و کلیه واحدها و یگان های رزمی در گروه های ده،صد و هزارتایی سازماندهی شده بودند.در این سامانه،برای هر ده،صد،هزار و ده هزار نفر،یک افسر پاسخگو بوده است.نام و رده سازمانی این نظام به این صورت بوده است:
تعداد نیروها نام یکان عنوان فرماندهی یگان
۱۰۰۰۰ بایواربام بایوارپاتیش
۱۰۰۰ هزارابام هزاراپاتیش
۱۰۰ ستابام ستاپاتیش
فرماندهی
شاهنشاهان هخامنشی از کوروش بزرگ تا داریوش سوم،در بیشتر نبردها خود شخصا فرماندهی کل نیروها را بر عهده داشته اند و گاهی نیز این فرماندهی را به ژنرال های خود واگذار می کرده اند.فرماندهان ارتش ایران هخامنشی توسط شخص شاهنشاه و از میان "ساتراپ" ها یا اشراف غالبا پارسی ، مادی و شوشی تبار که عموما خویشاوندان شاه بودند به مناصب خود گماشته می شدند.
آرتش سرفراز هخامنشی از نظر کلاه دارای چهار گونه افسر و سرباز بوده است
1 - پارسیان که دارای کلاههایی بلند و ترک دار بوده اند
2 - مادها : مادها دارای کلاههای گرد نمدی ناوی شکل که دارای انتهایی برامده همانند کلاههای امروزین هم میهنان شجاع لر بودند
3 - شوشی ها : که بحای کلاه دارای نوار و یا بندی بافته بر سر بودند .
4 - سکاها دارای کلاههای گرد کوتاه دارای انتهایی تخت بودند .
شایسته سالاری و نظام ترفیعی
"گزنوفون" در کتاب کوروش نامه خویش،یک نظام ترفیعی را در آرتش هخامنشی شرح داده که در چهارچوب آن جنگجویان خود را بر اساس دلاوری و شجاعتشان از یکدیگر متمایز می کرده اند.در این سیستم شایسته سالارانه،یک سرباز معمولی می توانست تا رده "هزارپاتیشی"،یعنی فرماندهی ۱۰۰۰ نفر،ارتقا یابد.
گارد ده هزار نفره جاویدان،نمونه ای از این فرآیند ترفیعی در ارتش ایران هخامنشی می باشد."جاویدان"، عنوانی است که توسط یونانیان به این واحد رزمی داده شده بود که شماره رزمندگان آن همیشه ثابت نگاه داشته شده و هر گونه کاستی بوسیله نیروهای ترفیع داده شده از دیگر یکان ها پر می شد.از امتیازات این یکان بسیار کارای ارتش هخامنشی،علاوه بر دریافت منظم حقوق،ویژگی اختیار به همراه بردن زنان و همخوابگان به نبردگاه بوده است.
هرودوت،ضمن توصیف آرتش مهاجم تحت رهبری خشایارشاه،درباره "نیزه داران" می نویسد که آنها از میان بهترین و نجیب ترین مردان پارسی برگزیده می شدند.
این نظام پاداش دهی برای شجاعت و مهارت محتملا نقص های خاص خود را نیز داشته است.علیرغم شهره بودن ایرانیان برای قدرت و دلاوریشان در صحنه نبرد،گرایش آنان برای مورد توجه واقع شدن از سوی شاه و یا فرمانده شان می توانسته باعث به وجود آمدن بی نظمی هایی در آرتش نیرومند ایران زمین شده باشد."هرودوت"،همین مسئله را حین توصیف نبرد "ماراتون" یادآور می شود که چگونه ایرانیان به صورت بی قاعده جنگیده،گروه های رزمنده ده نفره یا کمتر با نادیده گرفتن سلسله مراتب فرماندهی به سمت یونانیان یورش می برده اند.
سپاه پياده
بنا به گفته گزنفون، تاريخنگار يوناني، موقعي كه كوروش بزرگ فرماندهي ارتش پارس را به عهده گرفت، رستهي اصلي ارتش پياده بود كه بيشتر براي رزم از دور بار آمده و به تير و كمان و زوبين و فلاخن مسلح بود. كورش براي ايجاد و تقويت روح جنگاوري، به سي هزار نفر از سربازان پارسي كه مطابق اصول تربيت كشور پارس داراي خصايل سپاهيگري برجستهايي بودند، دستور دادند اسلحه خودشان را به نيزه و شمشير تبديل كنند و به مبارزه از نزديك و رزم تن به تن خو بگيرند.
آن رسته را پيادگان سنگين اسلحه مي خواندند و سلاح اصلي ايشان عبارت از يك نيزه بلند، يك شمشير يا تبرزين بود كه با دست راست به كار مي بردند و يك سپر كوچك كه از تركهي محكم بافته شده بود و در دست چپ ميگرفتند و به سينه خود هم جوشن ميبستند. ساير افراد پياده به تير وكمان يا فلاخن و زوبين مسلح بودند كه در ميدان رزم به عنوان دسته هاي امدادي به كار ميرفتند.
سکاها
سکاها یا اسکیت ها که در دوشاخه
1 - اجداد بلوچها
2 - اجداد ترکهای
متمدن آریایی تبار هستند تیراندازان و جنگجویان بسیار کارآمدی بوده و به عنوان مزدوران جنگی هم از سوی ایرانیان و هم از سوی یونانیان به کار گرفته می شدند.هنگامی که ایرانیان و یونانیان در "ماراتون" رودرروی یکدیگر قرار گرفتند،مزدوران سکایی در خدمت آتنی ها از جنگیدن بر ضد برادران آسیایی شان،ایرانیان، امتناع نموده و حتی گروهی از آنان در خلال نبرد تغییر موضع داده و به سپاه ایران پیوستند
-این اقدام سکایان در جنگ ماراتون به این دلیل بود که
سکایان کاملا دارای "شعور و خودآگاهی قومی" بوده اند.آنها علیرغم چادرنشینی و با وجودی که چندی پیش مورد هجوم ارتش ایران واقع شده بودند،پیوندهای خونی خود را با عموزادگان آریایی تبار خود از یاد نبرده و بر ضد همسایگان یونانی خود شوریدند.بعدها گروهی از همین سکایان یعنی "پرنی ها"،با بیرون راندن "سلوکیان" مقدونی تبار یونانی گرا،و تاسیس شاهنشاهی فدرال سرفراز پارتیان اشکانی امکان استقلال دوباره میهن را فراهم آورده و حتی برای کمابیش 550 سال،جلوی تهاجمات و زیاده خواهی های "رومیان" را در اوج قدرتشان گرفتند.داستان شورانگیز "یعقوب لیث" سکایی-سیستانی و آن دلاوری ها و میهن پرستی هایش را نیز دیگر نیازی به بازگویی نمی بینم.
"داتیس" فرمانده ایرانی،محتملا به توانایی های سکایان آگاه بوده که نیروهای آنان را در مرکز سپاه،یعنی مکانی افتخارانگیز در هر آرتشی،جای داد.نکته جالب دیگر اینکه پارسیان برای آموزش هنر تیراندازی به نیروهایشان از سکایان بهره می برده اند.
پیاده های مزدور یونانی
با وجودی که استفاده از نیروهای مزدور بیشتر ویژگی دوران انتهایی امپراتوری هخامنشیان به شمار می آید اما حتی در اوایل سده ۵ پیش از میلاد نیز یونانیان در خدمت آرتش ایران بوده اند.عنوان "medizing" برای توصیف یونانیانی به کار می رفته که به زودی به نیروهای هوادار ایران و یا در خدمت ایران تبدیل می شده اند.medizing از واژه مادی/ Mede می آید که واژه ای عمومی برای توصیف مردمان پارسی-مادی از سوی یونانیان بوده است.
یونانیان "یونیایی"،از عملیات آرتش ایران بر ضد سکاها در سال ۵۱۲ پیش از میلاد حمایت کردند و علیرغم شورش آنها بر ضد سلطه ایرانیان در سال ۴۹۹ پیش از میلاد که سرانجام پس از ۶ سال جنگ سرکوب شد،دوباره آنها را در سال ۴۹۰ پیش از میلاد در خدمت آرتش ایران در نبرد ماراتون،نبردی که معنایش پایان استقلال بقیه یونان نیز بود،می یابیم.
در سال ۴۷۹ پیش از میلاد،۱۳۰۰۰ نیروی پیاده نظام و ۵۰۰۰ سواره نظام یونانی برای ایرانیان در نبرد "پلاته" جنگیدند.
شترها
علیرغم اینکه ایرانیان اهمیت و ارزش چندانی برای این مسئله قائل نبوده اند،با این حال به نظر می رسد که شترها دستکم در تعدادی از نبردهای آنان نقشی پراهمیت ایفا کرده اند.برای نمونه،"عربها" آرتش خشایارشاه را در ۴۸۰ پیش از میلاد در هنگام یورش به یونان و محتملا کمبوجیه دوم را در خلال فتح مصر در ۵۲۵ پیش از میلاد با تیراندازان شترسوار حمایت کردند.مشهورترین بهره گیری ایرانیان از شتر اما بازمیگردد به ارتش تحت رهبری "کوروش بزرگ" در خلال تهاجم به "لیدی" که در آن نبرد از شترهایی که دو تیرانداز را بر پشت خود حمل می کردند و حرکتشان برای ترساندن اسب های لیدیایی طراحی شده بود،استفاده شد.
آکیناکه مادی و پارسی:
بر اساس سنگ نگاری های پارسه پالاس بین دو گونه این سلاح تمایز قایل است
الف) آکیناکه مادی : آکیناکه های مادی از طریق ریسمانی که از شکل گوش غلاف شمشیر عبور می کرد در سمت راست بدن به کمربند آویخته می شد. هنگامی که حامل آکیناکه بر اسب سوار می شد با به صورت پیاده نظام راهپیمایی می کرد، کمربندی از انتهای غلاف آن را از آویخته شدن و تلو تلو خوردن باز می داشت
ب - آکیناکه پارسی :
برخلاف آکیناکه های مادی، آکیناکه های پارسی زیر کمربند و جلوی شکم جای می گیرد. دسته I-شکل بسیار متفاوت از آکیناکه های مادی بود. بخش پایین شکل گوش شمشیر و تمام سر غلاف به صورت سه نیمدایره ساخته می ساختند تا شمشیر به آسانی از کمر نیافتند. آکیناکه پارسی ته-غلاف برجسته ندارد بلکه غلافآن مثل تیغ در انتها تیز می شود.
آکیناکه های هم از طلای ناب و با تزئینات زیبا وجود داشت. به نقل از گزنفون گزارش می کند، هدیه سلطنتی ایران یک آکیناکه طلایی، یک اسب نسایی ( منطقه ای در کرمانشاه امروزین با افسار طلایی و دیگر ادوات جنگی بود.
سواره نظام
بنا به گفته گزنفون، كورش در مدت اقامت در دربار ماد و در نخستين برخورد با سوارهاي ليدي در نبرد پتريوم تشخيص داد كه سواران پارس نسبت به سوارهاي مادي و به خصوص سوار نظام معروف ليدي خيلي ضعيفاند، به همين جهت تعداد سوارهاي پارسي را از دو هزار نفر به ده هزار نفر رسانيد و براي تشويق و ترغيب جوانان به سواري و سواركاري، مقرر داشت هر كسي كه از دولت اسب مي گيرد بايد هميشه سواره حركت كند و به مركب خود مأنوس و علاقمند بشود و در حسن نگاهداري آن از جان و دل بكوشد و براي سواركاران خوب امتيازها و جوايزي قائل گرديد كه در مسابقهها به آنان اعطاء ميشد
ارابه ها
ارابه در سراسر دوران امپراتوری در نقش های متفاوتی مورد استفاده بوده اند.با اینحال استفاده خود ایرانیان از این ابزار جنگی،بیشتر به ارابه فرماندهی محدود بوده است.علیرغم کاهش ارزش رزمی،ارابه ها همچنان به عنوان نماد جاه و قدرت باقی مانده بودند.برای نمونه افسران و ژنرال های ارتش،در کاربردهای افتخارآمیز فرهنگی و نظامی،برای شکار و یا انتقال خود به نبردگاه از ارابه ها بهره می برده اند.
همچنین خشایارشاه علاوه بر سفر بر ارابه در خلال تهاجم به یونان،با خود ارابه مقدس "اهورامزدا"،ارابه زرین مهری را که وقف خدایی بزرگ بوده نیز همراه داشته است.برای این جنگ "هندیان" و "لیبیاییان" نیز هر یک نیرویی ارابه سوار را اعزام داشته بودند.
ارابههاي داسدار
بنا به روايت گزنفون تا زمان كورش بزرگ ارابه هاي جنگي معمول آن دوره را مطابق مرسوم �ترواييها� ميساختند و به كار ميانداختند و اين نوع ارابهها بين ماديها و آشوريها و ساير ملتهاي آسيايي معمول شده بود. كورش در ضمن آزمايش آنها دستور داد ارابه هاي جديدي بسازند كه براي جنگ مناسبتر باشد. چرخهاي آن ارابهها را محكم تر و محور آنها را درازتر از ارابههاي قديمي گرفتند تا از خطر خرد شدن چرخها و واژگون شدن ارابهها بهتر جلوگيري شود.
كرسي رانندهي ارابه از چوب خيلي محكم و به صورت برجكي ساخته ميشد كه بلندي آن فقط تا محاذي آرنجهاي راننده ميرسيد تا او در راندن اسبها آزاد باشد. در دو انتهاي محور چرخها دو داس آهني به پهناي دو �ارش� رو به پايين و درست در زير آنها دو داس ديگر رو به بالا نصب كرده بودند كه در موقع تاخت ارابهها اين داسها به هر چيزي كه برميخوردند از هم ميشكافتند.
از ارابههاي جديد در زمان كورش سيصد دستگاه تهيه شد و به فرمان او محل اين ارابهها در آرايش جنگي، جلو خط اول پياده نظام بود و مأموريت اصلي آنها تاختن بر روي صفوف دشمن و شكافتن آرايش او و باز كردن راه و هموار ساختن خط سير پياده نظام حمله بود. هجوم وحشت آور و برق آساي ارابهها هر گونه مقاومتي را در معبر خود متلاشي ميساخت.
ارابههاي داسدار تا اواخر دوره هخامنشيان در ارتش ايران معمول بوده و در نبرد گوگمل يعني آخرين نبرد داريوش سوم با اسكندر در اردوي ايران دويست ارابه داسدار وجود داشته و در اين مورد ديودور مي گويد: � حملهي ارابه هاي داسدار بسيار وحشت آور و برش داسهاي آنها به اندازهايي تند و تيز بود كه افراد پياده مقدوني را به دو نيم مي كرد به علاوه، در همين نبرد پنجاه فيل جنگي در اردوي داريوش سوم وجود داشته كه موجب هراس و واهمهي مقدونيان گرديده است و از قرار معلوم استفاده از فيل در جنگ از موقع تسلط ايران به حبشه و آفريقاي شمالي و هندوستان غربي در ارتش ايران معمول شده است.
گردونهها
علاوه بر اربههاي داسدار، كورش بزرگ به ابتكار خويش دستور داد گردونهها يا برجهاي چوبي بلند و چرخداري ساختند كه هريك داراي هشت مال بند بود و هشت گاوميش به آنها بسته مي شد؛ هر برجي به چند خانه تقسيم و در آن بيست تن كماندار قرار مي گرفتند.
البته حركت اين گردونه ها كند بود و در موقع جنگ مانند حصاري پشت سر خطوط پياده نظام صف مي كشيدند تا چنان كه در اثر شدت فشار دشمن پياده نظام خودي مجبور به عقب نشيني بشود به محض رسيدن به نزديكي صف اين ارابهها، هم مهاجم ناگهان زير باران تيركمانداران ارابهها افتاده و مجبور به توقف گردد و هم پياده نظام خودي در پناه ارابهها قادر به خودآرايي شود و بار ديگر" به حمله مبادرت كند.
ارتفاع اين گردونهها به اندازهاي بود كه كمانداران از بالاي آنها به طور كامل بر دشمن مسلط ميشدند و بعضي وقتها نيز فرماندهي براي مشاهدهي اوضاع صحنه نبرد به يكي از اين گردونهها سوار ميشد و از بالاي آن عمليات طرفين را زير نظر مي گرفت.
بر اساس توصیف گزنوفون از نبرد "تومبرا" (Thumbra)،این جنگ افزارها پشت نخستین خط نیروهای پیاده قرار داده شده بودند.در خلال جنگ،پیادگان آرتش ایران از سوی مدافعین مصری به عقب رانده شدند تا اینکه واگن های جنگی از راه رسیدند و ورق به سود ایرانیان برگشت.
آرايش جنگي
براي اين كه با شيوهي به كارگيري رستههاي مختلف در آن دوره آگاه شويم، آرايش جنگي قواي كورش را در نبرد �تمبره� از روي كتاب گزنفون بررسي ميكنيم:
1 - در جلوي جبهه يكصد ارابهي داسدار در يك خط.
2 - در پشت سر ارابهها در خط اول گروه حملهاي مركب از پانزده هزار پياده سنگين اسلحه پارسي با آرايشي به عمق دوازده صف؛ پهلوهاي اين خط در هر طرف با چهار هزار سوار پارسي به عمق چهار صف پوشيده شده بود.
3 - زوبين اندازان در خط دوم براي اين كه زوبينهاي خود را از بالاي سر خط اول به مسافت نزديك پرتاب كنند.
4 - كمانداران
در خط سوم قرار گرفته بودند و تيرهاي خود را از بالاي سر افراد خطوط جلو به مسافت دور مي انداختند.
5 - واحدهاي احتياط كه عبارت از نصف ديگر پياده نظام سنگين اسلحه بود، درخط چهارم قرار داشت.
6 - در پشت سر اين خطوط برجهاي متحرك يا گردونهها در يك صف قرار داشته و حصار محكم و متيني را تشكيل ميدادند.
گزنفون در آرايش جنگي كورش از سواران شتر سوار هم ذكري مي كند كه فقط براي رم دادن اسبهاي ليدي مورد استفاده بود. به گفتهي گزنفون علاوه بر پرچمهايي كه قسمتهاي مختلف هر يك براي خود داشتند،
پرچم فرماندهي ايران
عبارت از عقاب زرين بود كه با بالهاي افراشته به چوب بلندي نصب كرده بودند. گزنفون اضافه مي كند كه در زمان او هم پرچم پادشاهان ايران به همين صورت بوده است.
سازمان نوين
مورخين يوناني براين عقيده هستند كه در زمان داريوش اول ارتش ايران سازمان نويني پيدا كرد و پادگانهاي ثابتي در پايتختهاي مختلف و مركزهاي كشورهاي تابع ايران و قلعههاي مرزي ايجاد شد. داريوش بزرگ ضمن اصلاحاتي در سازمان كشوري ايران از لحاظ سازمان لشكري و گسترش نيروهاي انتظامي ، مملكت خود را به پنج منطقهي نظامي تقسيم و فرماندهي هر منطقهايي را به يك سپهسالار تفويض نمود.
در پايتخت اصلي ايران، كه مقر پادشاه بود، گارد مخصوصي مركب از دو هزار سوار و دوهزار پياده از بزرگزادگان پارسي و مادي و شوشي تشكيل يافته بود كه از حيث اسلحه و ساز و برگ ممتاز و مأمور حفاظت شاه بودند. اسلحه آنان عبارت از يك نيزه بلند، يك كمان دراز و يك تركش پر از تير بود كه در مواقع تشريفات، به نوك نيزههاي بلند سربازان يك گلوله زرين يا سيمين نصب مي شد.
داريوش سپاه مخصوص ديگري تشكيل داد كه عدهي افراد آن به ده هزار نفر مي رسيد و به ده هنگ تقسيم مي شد. اين عده را سپاه جاويدان ميخواندند، زيرا هيچ گاه از تعداد آن كاسته نمي شد و به جاي كساني كه ميمردند يا در جنگ كشته ميشدند، بيدرنگ كسان ديگري را ميگماشتند. افراد اين سپاه همگي رزم آزموده ودلير و چالاك و در تيراندازي و سواري سرآمد ديگران بودند
در زمان داريوش، در مركز هر يك از كشورهاي تابع ايران پادگانهاي ثابتي براي حفظ امنيت و جلوگيري از تجاوز احتمالي همسايگان برقرار شد. عده افراد اين پادگانها نسبت وسعت و اهميت منطقه تغيير ميكرد، چنان كه هردوت عدهي پادگان ايراني مأمور مصر را 240 هزارنفر ذكر مي كند. در قلعههاي سرحدي هم پادگانهاي ثابتي وجود داشت كه رياست آن با فرمانده قلعه که دژبان نامیده میشد بود.
البته اين پادگانها غير از قسمتهاي سوار و پياده يي بود كه در موقع جنگ از ولايتها احضار مي شدند و اين قسمتها اغلب تعليمهاي نظامي مرتبي نداشته و لباسها و سلاحهاي گوناگون و زبانها و عادتهاي مختلف و به فرماندهي رؤساي محلي خودشان داخل ارتش شاه مي شدند. به گفته هردوت، تاريخنگار يوناني، اين قبيل افراد گاهي فاقد زره و كلاه خود و جوشن بودند و سپرهايشان از تركهي بافته شده بود و نيزههايشان كوتاه بود.
گزنفون در فصل چهارم كتاب خود موسوم به اكونوميكز در اين باب اين طور مينويسد: شاه پارس اهميت فوق العادهايي به سپاه ميدهد. بدين معني كه به واليان هر ايالت يا مردمي كه خراج ميدهند امر كرده است كه عدهايي سوار و تيرانداز وفلاخن دار نگاه دارند و به آنان به خصوصگوشزد كرده كه تهيهي اين قوا براي حفظ امنيت و دفاع در مقابل دشمن متجاوز تا چه اندازه لازم و ضروري است.
وي ادامه ميدهد: شاه سواي قواي مزبور، پادگانهايي در قلعهها دارد و اين قواي مختلف و سپاهيان اجير را كه بايد به طور كامل مسلح باشند. شاه همه ساله سان ميبيند. در موقع سان غير از پادگان قلعهها كه هميشه بايد سر پست خود حاضر باشند قسمتهايي هم در ميداني كه براي سان معين شده جمع مي شوند، واحدهايي كه نزديك مقر شاه هستند از برابر فرستادگان مخصوص شاه مي گذرند. در قسمتهايي كه از حيث اسلحه و وسايل وبه خصوص اسبها مرتب باشند به سر كردگانشان درجه و امتياز مي دهند و برعكس به سركردگاني كه قسمت آنان نامرتب و بد باشد، كيفري سخت مقرر مي شود و بيشتر اين اشخاص را از كار بركنار ميكنند و كسان ديگري را به جاي آنان مي گمارند.
بر اساس روايت هردوت و ساير مورخان، اين گروههاي مختلف لشكري هر كدام پرچمي مخصوص به خود داشتهاند ولي چگونگي اين پرچمها را شرح ندادهاند و بيشتردربارهي پرچم فرماندهي سخن راندهاند كه چنان كه ذكر شد به شكل عقاب طلايي با بالهاي افراشته بر بالاي چوب بلندي نصب مي كردند يا روي گردونه شاهي مي افراشتند.
نيروي دريايي
در زمان داريوش بزرگ، شاهنشاه هخامنشي به فكر ايجاد نيروي دريايي افتاد و ابتدا از كشتيهاي مستعمرات يوناني آسياي صغير و مردم مصر و فينيقيه استفاده كرد. ولي بعد به فرمان شاه در فينيقيه و كاريه و يونيه و سواحل بوسفور كشتيهايي ساخته شد كه مطابق نوشتههاي هردوت از كشتيهاي يوناني بزرگتر و سرعت سيرشان بيشتر بوده است.
به طور كلي كشتيهاي نيروي دريايي هخامنشي بر سه نوع بوده است:
1 - كشتيهاي �تري روم� كه داراي سه رديف پارو زن در سه طبقه بوده و كشتي جنگي محسوب مي شده است.
2 - كشتيهاي دراز مخصوص حمل و نقل اسبها و سوار نظام.
3 - كشتيهاي كوچكتر براي باركشي و حمل آذوقه و وسايل اردويي.
ملوانان اين كشتيها اغلب از فنيقيها و يونانيها و يا مصريها بودند، ولي افسران آنها هميشه از بين پارسيها و ماديها انتخاب ميشدند. بطوري كه از گفتهي مورخ مذكور بر مي آيد، بارگيري اين كشتيها به وزن امروز 5 تا 15 تن بوده است، تعداد كشتيهاي ايران را در زمان خشايارشا چهار هزار فروند ذكر كرده اند.
از روي اطلاعاتي كه مورخين مذكور به ما مي دهند معلوم مي شود كه ايرانيها به امر دريانوردي آشنايي داشتهاند، چنان كه در زمان داريوش دو گروه اكتشافي از سواحل بحرالجزاير (درياي اژه) به يونان و ايتاليا و از هند به درياي عمان و بحر احمر و از راه نيل به درياي مغرب فرستاده مي شود و در زمان خشايارشا گروهي براي كشف سواحل آفريقا مأمور مي شوند.
در دوران هخامنشيان در بعضي از جنگها ديده مي شود از قواي مزدور و اجير يوناني هم استفاده ميكردهاند و همين موضوع بيشتر در سستي انضباط و اختلال ارتش آن دوره ايران دخالت داشته است. چنان كه بعدها در جنگهاي كورش كوچك با اردشير يا جنگهاي داريوش سوم با اسكندر نتايج اين كار به خوبي معلوم شد.
لباس و تداركات
از نوشته هاي مورخين يوناني بر مي آيد كه لباسهاي افراد نظامي مختلف و در هر يك از ملتها و طايفههاي تابع ايران به شكل لباس معمول همان ملت يا طايفه بوده است و به طور عموم عبارت از يك قباي دراز كه تا پايين زانو ميرسيده و روي آن كمربند يا شالي بسته مي شده و شلوار كه تا ساق پاها را مي پوشانيده است. كلاه افراد به طور معمول از نمد ماليده و محكم و به شكل گرد ( سكاها ) يا چند ترك ( پارسيها ) يا دراز و نوك تيز (ماديها ) بوده است.
در حمله به دشمن نواختن كرنا و سرنا معمول بوده و هنگام هجوم تمام افراد با هم هراي مي كشيدند. بنابر آن چه كه هردوت از اردو كشي خشايارشا به يونان تعريف مي كند علاوه بر آذوقه و عليق چند روزه كه در بنه هاي جنگي با عدهها همراه بود، در طول راه تشكيل مراكز تداركاتي و تهيه انبارهاي آذوقه و عليق و همچنين ساختن جادههاي نظامي و پلهاي موقتي و قايقي روي رودخانهها و نيز ريختن درختهاي جنگل براي باز كردن راه عبور قشون متداول بوده است.
بنابراين، عمليات مربوط به � ركن چهارم � در آن دوره با حسن وجوه انجام مي يافته چنان كه اردوكشي خشايارشا را به يونان بعدها به خصوص از لحاظ امور مربوطه به ركن چهارم مورد مطالعه و تحقيق قرار دادهاند. به طور كلي مورخين و فرماندهاني كه از روي گفتههاي هردوت پيرامون اين قضيه تحقيق و تعمق كرده اند، اردوكشي خشايارشا را به يونان از وقايع مهم تاريخ به شمار آوردهاند و همه بر اين عقيده هستند كه از لحاظ استراتژي از عمليات نظامي برجسته و بي نظير عهد قديم است.
خبررساني و ارتباط
از كارهاي ديگر دوران پادشاهان هخامنشي كه از نظر نظامي شايان اهميت است، يكي ساختن جادهها براي برقراري ارتباط بين ايالتها و مركز و بين خود آنها و همچنين براي سهولت نقل و انتقال نيروهاي نظامي از پادگانهاي مختلف به جبهه جنگ است كه اغلب مورخان يوناني به خصوص هردوت از خوبي اين جادهها تعريف ميكنند.
ديگري ايجاد وسايل خبررساني از جمله چاپارخانههاي متعدد شامل تعداد زيادي از اسبهاي بادپا و چابكسواران زبردست كه حكمها و فرمانهاي نظامي را به سرعت و دست به دست به مقصد ميرساندند.
هرودوت دربارهي سرعت حركت چاپارهاي هخامنشي چنين روايت مي كند: هيچ جنبندهايي را نمي توان فرض نمود كه چالاكتر و سريعتر از اين چاپارها طي طريق بنمايد
در زمان هخامنشيان روي خطوط ارتفاعي كه چشم اندازي به يكديگر داشته چهارطاقيها و برجهايي ميساختند كه اخبار و فرمانهاي فوري را با روشن كردن آتش روي آنها با نشانههاي مخصوص به يكديگر مخابره مي كردند. چنان كه هردوت در چند مورد به مخابره با آتش اشاره مي نكند، از جمله به مخابره خبر فتح آتن از طريق جزيرههاي سيكلاد به سارد.
امروز هم در بعضي نقاط ايران و بيشتر در نواحي جنوب، خرابه هاي اين چهارطاقي ها و برجها كه به نظر ميرسد براي مخابره با آتش بوده، روي ارتفاعات موجود و نمايان است.
بازرسان شاه
از جانب پادشاهان هخامنشي براي هر ايالتي دو نفر بازرس معين شده بود كه از بين اشخاص اصيل و مجرب و مورد اعتماد انتخاب مي شدند و به منزله چشم و گوش شاه بودند و كليه مشاهدههاي خود را دربارهي وضع مأمورين كشوري و لشكري به وسيله چاپار مخصوص و به طور مستقيم براي شاه مي فرستادند. وجود همين اشخاص بود كه مانع مي شد در جريان كارهاي لشكري و كشوري كمتر انحرافاتي رخ بدهد و اين بازرسان همراه خود قوه اجرايي نيز داشتند.
انضباط
راجع به انضباط ارتش در دورهي هخامنشي نهايت مراقبت و سختگيري به عمل ميآمد، مجازاتهايي كه براي جرمهاي نظامي بهخصوص خيانت به شاه و مملكت وضع شده بود به شدت اجرا مي شد. در عين حال نسبت به عمليات قضات نيز توجه خاصي داشتند و هر قاضي كه بر خلاف عدالت حكم مي داد. تحت تعقيب قرار مي گرفت. به همين جهت مطابق روايات پلوتارك و ديودور قضات از بين رؤساي خانوادههاي درجه اول كه در پارس هميشه مورد احترام و ملاحظه بودند، انتخاب مي شدند و حتي در شوراي نظامي هم از وجود ايشان استفاده مي گرديد.
نکته ها:
۱-نیروهای مزدور هیچگاه نمی توانند همچون نیروهای وفادار داوطلب در صحنه نبرد مفید و کارآمد واقع شوند.از این نیروها می بایست تنها در مواردی بهره گرفت که نیازی به عناصر "پایداری" و "استقامت" نباشد.این نیروها تنها وقتی مفیدند که جنگی غارتگرانه،تنبیهی و یا ایذایی مدنظر باشد.استفاده از مزدوران به ویژه هنگام "دفاع"،سم مهلکی است که دستکم سو بار برای ما فاجعه آفریده است:
-در زمان تازش مقدونیان ددمنش به رهبری "اسکندر گجسته"
- در زمان تازش تازیان گجستک در آخر دوره ساسانیان
-در زمان تازش جانوران مغول به رهبری "چنگیز گجسته "
در خلال هر سه این رویدادهای جانگداز،نیروهای مزدور برای ما مسئله ساز شدند.در مورد نخست،نیروهای مزدور یونانی تبار ارتش ایران،عمدتا به دلیل پیوندهای قومی-زبانی با ارتش مقدونی اسکندر،یا دچار دودستگی و بی میلی برای جنگ شدند و یا حتی به سپاه مهاجم پیوسته و کمر ارتش ایران را شکستند.در مورد دوم نیز،لشکریان مزدور تازی به دلیل پیوندهای قومی-زبانی با اردوی تازیان و در مورد سوم نیمه-مزدور ترک تبار ارتش خوارزمشاهی،باز به دلیل پیوندهای قومی-زبانی با اردوی چنگیزی،به این لشکر جهنمی پیوسته و میلیون ها توده ایرانی آسیای میانه و خراسان را در برابر اهریمنان تاتاری بی دفاع گذاردند.
بیست و هشتم تیرماه سالمرگ خسرو سینما و تئاتر ایرانزمین سوگ باد
وصیتنامه مولیالموحدین حضرت ابوتراب علی بن ابی طالب(ع)
سروده ای زیبا از شادروان استاد شهریار تبریزی در وصف و مدح حضرت علی ( ع )
متن كامل نامه اسدالله الغالب حق و دادگر راستین مولی الموحدین حضرت امیرالمومنین علی (ع) به مالك اشتر
چه کنیم که در ماه زیبا و پر برکت الهی رمضان دچار گرسنگی ، تشنگی و ضعف شدید نشویم .
راستگویی عشق عاشق معشوق وفا مرده اند
41561 بازدید
9 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
28 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian